او اسير شده بود... اسير....اسير تاريكيِ زندان، اطرافش را فرا گرفته بود. او نمي توانست نفس بكشد.او نمي توانست حركت كند... چطور چنين چيزي اتفاق افتاده بود؟ چطور امكان داشت چنين موجودات كوچكي موفق شوند او را به دام بياندازند؟ كرم هايِ بي مقدار اژدهايي را به بند كشند؟!اين محال بود! اما اتفاق افتاده بود... او مي خواست نعره بكشد، اما نمي توانست، چون به هر حال در اينجا صدايي وجود نداشت. سكوت او را ديوانه مي كرد. لازم بود كه آزاد باشد.بايد راهي براي فرار مي يافت... نوري سبز رنگ و كور كننده او را فرا گرفت . او جيغي كشيد و با دردي كشنده از زندانش به فراسو پرتاب شد. اما آن جيغ به نعره اي قدرتمند آميخته با خشم ناب تبديل شد . او بال هاي با شكوه و لرزانش را گشود و هيكل عظيمش را در مكان جديدي كه به آن وارد شده بود بالا كشيد. برآمدگي هايي نوك تيزو تقريباَ كريستالي، بر سر و ستون فقراتش شكوفه زد . اين برآمدگي هاي نوك تيزي تاجي پر ابهت بر سر فرمانروا و سالار جنگ بوجود آورد . دندان هايي به سفيدي مرواريد و سفيدتر از سفيديِ چشم، درحفرة غار مانندي كه آرواره هايش را در بالا و پايين مي ساخت بوجود آمدند. آنگاه نگاه مصيبت بارش بر كرم هايي افتاد كه جرأت كرده بودند و عظمت او را از او گرفته بودند . وقتي او پرتوهايي ازخشم راستينش را به سمت آنها فرستاد شعله هايي رقيق و لطيف آنها را فرا گرفت. «شما كرم ها! شما جانورهاي موذي و حقير!چطور جرأت كرديد" زيراكيو" را مانند حيواني دست آموز در قفس بياندازيد؟» زيراكيو باز هم نعره كشيد و هيبت رقيقش باز هم شفاف تر شد. او بر گروهي از اسير كنندگانش دقيق دش . آنها موجودات كوچك و زشت و متحركي بودند كه گويي له و دوباره قالب ريخته شده بودند. بعضي از نقاط بدنشان را فلس و بعضي نقاط بدنشان را خز پوشانده بود.دهان هاي كوچك و شرارتبارشان پر از دندان هاي كوچك و تيز بود و زره و كلاهخود به تن داشتند. آنها چشماني به قرمزي مواد مذاب داشتند و با وجود خشمي آشكار كه بر آنها گرفته بود ترسي در آنها ديده نمي شد. براي زيراكيو مشخص بود كه آنها چيزي از اژدهايان دوزخي نمي دانند. دوباره نعره زد:« شما كرم ها! شما جانورهاي موذي و حقير... »
ریچارد ا. ناک نویسندهی داستانهای فانتزی و از نویسندگان منتخب نیویورک تایمز برای نگارش داستان حماسهی هوما است. وی متولد ۲۸ مِه ۱۹۶۱ در شهر شیکاگو از پدری انگلیسی و مادری آمریکایی است. زندگینامه ریچارد ناک تحصیلات اولیهی خود را در به اصرار مادرش در رشتهی شیمی در دانشگاه چمپیون-اوربانای ایلینوز شروع نمود، ولی در میانهی راه آن را علت علاقه به نویسندگی ترک گفت و به زادگاه پدرش انگلستان رفته و مدتی را در آکسفورد در رشتهی ریشههای زبان مشغول تحصیل شد. یک سال بعد به دلیل مشکلات پدرش به آمریکا بازگشته و در دانشگاه سابقش در رشتهی علم معانی مشغول به تحصیل شد و چهار سال بعد با مدرک لیسانس دانشگاه را ترک کرد و به مطالعات شخصی بر روی زبانهای کهن مشغول شد. بعد از خواندن رمان طوفان برفراز سحرسالار اثر آندری نورتون اولین داستان کوتاه خود را در سال ۱۹۸۶ نوشت که در سال ۱۹۸۷ به چاپ رسید. وی سپس به دلیل مشکلات مالی مدتی به عنوان مسئول انبار و بعد از آن دفتردار امانتفروشی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۸۸ با حماسهی هما به شهرت رسید و به عنوان نویسندهی منتخب نیویورک تایمز انتخاب شد و کتابش به زبانهای ایتالیایی، چک، لهستانی، ترکی، روسی، دانمارکی و فرانسوی ترجمه گردید. وی در حال حاضر نویسندهی اصلی سری نیزهی اژدها است که خود آن را با نام قلمروی اژدها میشناسد. از دیگر نوشتههای مشهور وی کتابها و مانگاهایی از هنر نبرد است که متعلق به شرکت سرگرمیهای بلیزارد است. مجموعه کتابهای دیابلو (معادل شیطان به اسپانیول) وی نیز در میان علاقهمندان ژانر فانتزی-وحشت مورد استقبال گرمی قرار گرفتهاست.