« بنداز! » « خفه شو! » « بنداز لعنتی! » « خیلی خب! » گراتار نیم خیز شد، دست عضلانیش را با حرکتی سریع تاب داد، مشتش پایین آمد و انگشتانش باز شد. تاس های استخوانی کوچک از میان انگشتانش بر روی زمین پخش شدند. « ها! » برودوگ خندید، پوزخندی زد و دندان هایش از میان لبانش آشکار شد. « فقط یکی! » « لعنتی! » گراتار بر روی سنگش نشست، با اخم برودوگ را تماشا کرد که باز تاس ها را جمع می کند و تکانشان می دهد. نمی دانست که چرا به بازی کردن با برودوگ ادامه می دهد-اورک دیگر همیشه می برد. تقریباً غیر طبیعی بود. غیرطبیعی. کلمه ای که دیگر برای گراتار معنایی نداشت. نگاهی به آسمان سرخ انداخت که افق را پوشانده بود، و خورشیدی که گوی آتشینی از همان رنگ بود. دنیایشان همیشه این طور نبود. گراتار به اندازه کافی مسن بود تا آسمان آبی، خورشید گرم و زرد، مراتع و دره های سرسبز را به خاطر بیاورد. او در دریاچه ها و رودخانه های سرد و عمیق شنا کرده بود، بی اطلاع از آن که روزی آب چه گوهر باارزشی خواهد شد. آب پاکیزه، یکی از نیاز های اساسی زندگی، اکنون در بشکه هایی آورده و با خساست تقسیم می شد. گراتار برخاست، به زمین پیش رویش لگدی زد و غبار سرخ را تماشا کرد که به هوا برمی خیزد و گلویش را خشک می کند. مشک آبش را برداشت و جرعه ای نوشید. غبار پوستش را پوشانده بود، رنگ سبزش را مات و مو های سیاهش را روشن کرده بود. همه جا سرخ بود، گویی دنیا غرق خون است. غیرطبیعی. ولی غیرطبیعی ترین چیز...
ریچارد ا. ناک نویسندهی داستانهای فانتزی و از نویسندگان منتخب نیویورک تایمز برای نگارش داستان حماسهی هوما است. وی متولد ۲۸ مِه ۱۹۶۱ در شهر شیکاگو از پدری انگلیسی و مادری آمریکایی است. زندگینامه ریچارد ناک تحصیلات اولیهی خود را در به اصرار مادرش در رشتهی شیمی در دانشگاه چمپیون-اوربانای ایلینوز شروع نمود، ولی در میانهی راه آن را علت علاقه به نویسندگی ترک گفت و به زادگاه پدرش انگلستان رفته و مدتی را در آکسفورد در رشتهی ریشههای زبان مشغول تحصیل شد. یک سال بعد به دلیل مشکلات پدرش به آمریکا بازگشته و در دانشگاه سابقش در رشتهی علم معانی مشغول به تحصیل شد و چهار سال بعد با مدرک لیسانس دانشگاه را ترک کرد و به مطالعات شخصی بر روی زبانهای کهن مشغول شد. بعد از خواندن رمان طوفان برفراز سحرسالار اثر آندری نورتون اولین داستان کوتاه خود را در سال ۱۹۸۶ نوشت که در سال ۱۹۸۷ به چاپ رسید. وی سپس به دلیل مشکلات مالی مدتی به عنوان مسئول انبار و بعد از آن دفتردار امانتفروشی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۸۸ با حماسهی هما به شهرت رسید و به عنوان نویسندهی منتخب نیویورک تایمز انتخاب شد و کتابش به زبانهای ایتالیایی، چک، لهستانی، ترکی، روسی، دانمارکی و فرانسوی ترجمه گردید. وی در حال حاضر نویسندهی اصلی سری نیزهی اژدها است که خود آن را با نام قلمروی اژدها میشناسد. از دیگر نوشتههای مشهور وی کتابها و مانگاهایی از هنر نبرد است که متعلق به شرکت سرگرمیهای بلیزارد است. مجموعه کتابهای دیابلو (معادل شیطان به اسپانیول) وی نیز در میان علاقهمندان ژانر فانتزی-وحشت مورد استقبال گرمی قرار گرفتهاست.