از دور دست ها بوی گنداب می آمد و کدام بدتر بود؛ تعفن اهرمنان یا تعفن دل آزار سوخت و سوز بی وقفه ی زندگی. بوی مردگان پوسیده ی اهرمنان از همه سو گسترده بود...
فریادی دهشتناک در گذرگاه طنین افکند. هیاتـی گرگ وار، گران و هشت پا، بر رونین فرو افتاد. اگر رونین هرچیزی جز یک ساحر می بود، هـمان جا نابود شده و خوراک موجودی با دندان های خنجری، چهار چشمِ سبزِ...
آبجوساز چن استورمزتوت نميتوانست به چيزي فكر كند كه از آن خوشش نميآيد. بيشك چيزهايي وجود داشتند كه كمتر از بقيه آنها را دوست داشت. براي مثال، به صبر براي تخمير و جاافتادن...
فراخواندشان، آنها آمدند، كساني كه از روي ميل-نه، اشتياق-ارواحشان را به تاريكي فروخته بودند. هنگامي كه گولدان هايي كه در آن زندگي روزگاري آن ها و همچنين گولدان....
جنگ در دنياي آذراث كه هرگز چيزي جز خونريزي هاي دهشتناك به خود نديده بود شورايي جادويي به يكباره در كايرين تور ظاهر شد كه جمعيت اندك ساكنان دلاران را رهبري مي كرد. ...